سوره فجر
این سوره، در روایت امام صادق (ع) به سوره امام حسین (ع) مشهور است و توصیه شده که در نمازهای واجب و مستحب ، خوانده شود : « اِقْرَؤُا سُورَةَ الفَجِرِ فی فَرائِضِکم وَ نَوافِلِکم ، فَاِنها سُورَةُ الحُسَین (ع) وَ ارْغَبُوا فیها»(سوره فجر را در فرائض و نوافل بخوانید زیرا آن سوره حسین(ع) و در آن رغبت داشته باشید.)(1)
و این نامگذاری ، جالب است ، « چرا که قیام کربلای حسین (ع) ، خود انفجار فجری از ایمان و جهاد بود ، در ظلمت شب جور و شرک بنی امیه ، و همچنان که با فجر و آغاز روز ، حرکت و حیات مردم شروع می شود ، با خون حسین (ع) و یارانش در عاشورا ، اسلام جانی تازه گرفت و حیاتی مجدد یافت» .(2)
در ذیل روایتی از امام صادق (ع) ، علت نامگذاری این سوره به سوره فجر ، این بیان شده که سیدالشهداء نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه است و یارانش نیز اینگونه اند : « فَهُوَ ذُوالنَفسِ المُطمَئِنةِ الراضِیةِ المَرضِیةِ وَ اَصحابُهُ مِن آلِ مُحَمدٍ هُم الراضُونَ عَن اللهِ یومَ القِیامَةِ وَ هُوَ راضٍ عَنهُم » .(3)
ترجمه: پس او صاحب نفس مطمئنه راضیه مرضیه است و اصحاب آن حضرت از آل محمد(ص) نیز از خداوند در روز قیامت راضی هستند و خداوند از آنها راضی است.
کهیعص
از حروف مقطعه قرآن در اول سوره مریم است، طبق برخی تفاسیر ، این حروف رمزی اشاره به حوادث یا فضایل یا مسایلی دارد که اهل بیت به علم آن آگاهند . از جمله تفسیرها و تأویلهای این حروف ، انطباق آن با حادثه کربلاست . در روایات است : حضرت زکریا نام پنج تن آل عبا را از جبرئیل فرا گرفت و چون به نام امام حسین (ع) می رسید ، اندوهگین می شد و اشک در چشمش می آمد ، اما با نامهای دیگر ، اندوهش می رفت . راز آن را از خداوند پرسید . خداوند با « کهیعص » قصه آن را خبر داد . « کاف » ، نام کربلاست ، « ها » ، کشته شدن عترت طاهره است ، « یأ » یزید ستمگر ، قاتل حسین (ع) است ، « عین » عطش حسین (ع) و « صاد » صبر و مقاومت اوست . زکریا سه روز در مصیبت حسین (ع) گریست و از خدا خواست که فرزندی به او عطا کند و با محبت او ، آزمایشش کند و آنگونه که محمد صلی الله علیه و آله را در سوگ فرزندش به داغ نشاند ، او را هم داغدار کند . خداوند ، یحیی را به او عطا کرد . یحیی هم همچون حسین (ع) شش ماهه به دنیا آمد .(4) میان یحیی بن زکریا و حسین بن علی شباهتهای دیگر نیز وجود دارد . سر هر دو مظلومانه بریده شده و سر هر دو در طشت و طبقی پیش طاغوت زمانشان نهاده شد .
سیمای حسین(ع) در احادیث پیامبر(ص)
حسینٌ منی و انا من حسین (ع)
حسین (ع) از من است و من از حسینم . حدیثی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است و در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت آمده است ، متن کامل آن چنین است :
« حُسَینٌ مِنی وَ اَنَا مِن حُسَین اَحَب اللهُ مَن اَحَب حُسَینا وَ اَبْغَضَ اللهُ مَن اَبغَضَ حُسَینا ، حُسَینٌ سِبطٌ مِنَ الا سباطِ ، لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ »(5) اینگونه تعبیر ( من از اویم و او از من است ) نشانه وحدت کامل فکری ، روحی ، مرامی ، جسمی و خط مشی است و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیم قرن پیش از حادثه کربلا ، خواسته قیام و نهضت حسینی را تداوم راه خویش بداند و دشمنان سیدالشهداء را که دست خود را به خون او آلودند ، دشمنان و قاتلان خود به حساب آورد ، چرا که خشم و رضا و جنگ و صلح و یاری یا جفا بر حسین (ع) ، همسان با خشم و رضا و جنگ و صلح و یاری و جفا بر پیامبر خداست ، چرا که این دو ، یک جان در دو بدن و یک فکر و مرام ، در دو زمانند . (6)
به تعبیر امام خمینی « ره » : « با زنده نگه داشتن او اسلام زنده می شود . « انا من حسین » ، که روایت شده است که پیغمبر فرموده است ، این معنایش ، معنا این است که حسین مال من است ، و من هم از او زنده می شوم ». (7)
حسین، سید جوانان بهشت
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «الحَسنُ و الحُسَین سَیدا شَبابِ اَهلِ الجَنّة؛ حسن و حسین، دو آقای جوانان اهل بهشتند».
در بعضی از احادیث چنین آمده است که پیامبر فرمود: «فرشتهای از آسمان که مرا زیارت نکرده بود، از جانب خدا برای زیارت من، اذن خواست. پس به من خبر و مژده داد که دخترم فاطمه، سیدهی زنان امت من است و این که حسن و حسین، دو آقای جوانان اهل بهشتند». (8)
فضیلت دوستی حسین علیهالسلام و نکوهش دشمنی با آن حضرت
پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بیرون آمد، در حالی که حسن و حسین با او بودند و هرکدام بر یک دوش پیامبر بودند. حضرت، یک بار حسن را میبوسید و یک بار حسین را؛ تا به ما رسید و فرمود: «مَن اَحبَّ الحسنَ و الحسینَ فَقَد اَحبّنی وَ مَنَ اَبغَضَهما فَقَد اَبغَضَنِی؛ هرکس حسن و حسین علیهالسلام را دوست بدارد، همانا مرا دوست داشته و هرکس آنها را دشمن بدارد، پس البته مرا دشمن داشته است». (9)
محبوب پيامبر
در روایت دیگری آمده است که: جمعی با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به میهمانی میرفتند و آن حضرت پیشاپیش آنان حرکت میکرد. در اثنای راه، حسین علیهالسلام را دید و خواست او را در آغوش بگیرد. حسین علیهالسلام، به این سو و آن سو میدوید. پیامبر صلیاللهعلیهوآله با مشاهدهی این حالت، تبسم میکرد تا آنکه او را در آغوش گرفته، یک دست خود را به پشت سر و دست دیگر را به زیر چانهی ایشان نهاد و لبهای مبارکشان را بر لبهای حسین علیهالسلام قرار داده، بوسه میزد و میفرمود: «حسین از من است و من از اویم. خداوند دوست دارد کسی را که او را دوست دارد». (10)
ابن عبدالبرّ قرطبی از ابوهریره روایت میکند که گفت: این چشمهایم دید و گوشهایم شنید که پیغمبر صلیاللهعلیهوآله، هر دو دست حسین را گرفته بود و پاهای حسین بر روی پاهای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بود. حسین بالا رفت تا پاهایش را بر سینهی پیغمبر گذارد. پس پیغمبر فرمود: دهان باز کن! پس بوسیدش، و سپس گفت: خدایا او را دوست بدار، زیرا من او را دوست میدارم». (11)
در البداء و التاریخ نقل شده که بعد از واقعه عاشورا یزید امر کرد تا خاندان و بانوان آن حضرت را بر در مسجد نگاه دارند تا مردم آنها را ببینند؛ و خودش سر مبارک حسین علیهالسلام را در جلو خود گذاشته بود و با چوب یا شمشیر بر لبان مطهر حضرت میزد. ابوبرزه اسلمی برخاست و گفت: «به خدا قسم، چوب تو، به همان موضعی میخورد که مکرر دیدم پیغمبر صلیاللهعلیهوآله آنجا را میبوسید». (12)
اول کسی که وارد بهشت میشود
روزی پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهواله به علی علیهالسلام فرمود: «اولین کسانی که وارد بهشت میشوند، من، تو، فاطمه، حسن و حسین هستیم». علی علیهالسلام عرض کرد: «پس دوستان ما چطور»؟ پیغمبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «به دنبال شما وارد میشوند».(13)
گلی از باغ دنیا
راوی میگوید: « خدمت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شرفیاب شدم. دیدم که حسن و حسین، روی دوش اویند. عرض کردم: ای رسول خدا! آیا این دو را دوست میداری؟ فرمود: برای چه دوست نداشته باشم، در حالی که این دو، گلهای مناند از باغ دنیا».(14)
فرزند نهم امام حسين (ع)
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «حسن و حسین، دو امام امت من بعد از پدرشان میباشند، و دو آقای جوانان اهل بهشتند، و مادرشان، سیده زنان جهانیان و پدرشان، سیدالوصیین است. و از فرزندان حسین، نه نفرند که نهمین آنها از فززندان من قائم است. طاعت او، طاعت من و مخالفت با او، مخالفت با من است. به سوی خدا شکایت میکنم از کسانی که فضیلت ایشان را انکار و احترامشان را بعد از من ضایع مینمایند، و خداوند کافی است در ولایت کارها و نصرت عترت من و امامان امت من؛ و انتقامگیرنده است از کسانی که حق آنها را انکار نمایند.(15)
خداوند محسن است و فرزند فاطمه حسين
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «چون خدا، آدم را آفرید، در سمت راست عرش، پنج شبح در نور دید که در سجده و رکوع هستند. آدم علیهالسلام پرسید: این پنج شبح که در هیبت و صورت من هستند، کیستند؟ خطاب شد: اینان پنج تن از فرزندان تو هستند که پنج اسم برای آنها از نامهای خود مشتق کردهام، و اگر برای اینان نبود، بهشت و جهنم، عرش و کرسی، آسمان و زمین، فرشتگان و آدمیان و جنّیان را نمیآفریدم. پس من محمودم و این، محمد است. من عالی هستم و این، علی است. من فاطرم و این، فاطمه است. من احسانم و این، حسن است. من محسنم و این، حسین است. به عزتم سوگند یاد نمودهام که هرکس ذرهای از کینهی ایشان را در دل داشته باشد، او را داخل آتش میکنم. اینان برگزیدگان من هستند، و به اینان نجات میدهم، و به اینان هلاک مینمایم. هر وقت حاجتی داری، به این پنج تن متوسل شو».
پس پیغمبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «مائیم کشتی نجات! هرکس به آن متعلق شود، نجات یابد و هرکس از آن برگردد، هلاک شود».(16)
دوستان حسین، اهل بهشتند
ابنعباس، حدیثی طولانی از پیغمبر صلیاللهعلیهوآله در فضائل حَسنین علیهمالسلام روایت کرده که در پایان آن میفرماید: «خدایا! تو میدانی که حسن، حسین و عمو و عمهی آنان، اهل بهشتند. هرکس آنها را دوست بدارد، در بهشت است و هرکس آنها را دشمن بدارد، در آتش است».(17)
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
1. سفینة البحار ، ج 2 ، ص 346 ، عوالم ( امام حسین ) ، ص 97 .
2. آشنایی با سوره ها ، جواد محدثی ، ص 92 . در این باره مقاله ادبی تحلیلی « سوره فجر، سوره امام حسین» را در «روایت انقلاب» ص 138 بخوانید.
3. عوالم ( امام حسین ) ، ص 98 .
4. تفسیرالبرهان ، ج 3 ، ص 3 ، بحارالانوار ، ج 44 ، ص 223 . آیات دیگری نیز به شهادت امام حسین (ع) تأویل شده است . ر . ک : بحارالانوار ، ج 44 ، ص 217 باب « آلایات المأولة لشهادته » .
5. احقاق الحق ، قاضی نورالله تستری ، ج 11 ص 265 ، بحارالانوار ، ج 43 ص 261 ؛ تاریخ الاسلام ، ذهبی ، ج 5 ، ص 97 .
6. به مقاله ارزشمند « حسین منی و انا من حسین » از : محمد باقر بهبودی در « یادنامه علامه امینی » ، مقاله چهاردهم ، ص 305 مراجعه کنید .
7. صحیفه نور ، ج 13 ص 158 .
8. سنن ابنماجه، ج 1، ص 556. استیعاب، ج 1، ص 376. الجامعالصغیر، ج 1، ص 7.
9. پرتوی از عظمت امام حسین (ع)، لطفالله صافی، ص 33.
10. «حسین منی و انا منه، احبّ الله من احبّ حسیناً»، طبقات ابنسعد.
11. استیعاب، ج 1، ص 182. الجامع، ج 3، ص 148.
12. کامل، ج 3، ص 299. تاریخ طبری، ج 4، ص 356. ترمذی، ج 13، ص 198.
13. «انّ اوّل یدخل الجنه انا و انت و فاطمه و الحسن و الحسین. قال علی، فمحبّونا؟ قال: من ورائکم»، ذخائرالعقبی، ص 123. کنزالعمال، ج 6، ص 216.
14. «ان الحسن و الحسین هما ریحانتای من الدنیا»، کنزالعمال، ج 13، ص 671.
15. فرائدالسبطین، ج 1، ص 42، به نقل از پرتوی از عظمت امام حسین، لطفالله صافی، ص 39.
16. فرائدالسبطین، ص 25.
17. نورالابصار، ص 114.